آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان سرزمین گمشده خدایا... شبیه بادکنکی شده ام.... از بغض هایی که به اجبار فرو داده ام..... التماس میکنم... " فقط یک سوزن!!!!"
تکه تکه شدنم با خودم..... نظرات شما عزیزان:
هه په چرا هوووم؟!!
چه عجب سری به ما زدی...... دوست
![]() ساعت13:43---10 مرداد 1392
بابا بادکنک
دایی مجتبی
![]() ساعت14:33---7 مرداد 1392
چرا بادکنک دایی؟
مثل کــــــوه باش دایی، قرص و محکم. پاسخ:چشم اما اینو بدون کوه سنگیه و من هم نمیخوام جنسم از سنگ باشه.... جمعه 21 تير 1392برچسب:, :: 17 :: نويسنده : محمود خموشی
![]() ![]() |